درباره وبلاگ


باسلام وتشکر این وبلاگ قصد توهین به هیچ یک از احاد کشوری را ندارد در صورت مشاهده هرگونه جسارتی ان را در نظرات بنویسید تا تصحیح شود. ______________________ اقایان و بانوان محترم لطف کردین که به این سایت آمدین و موجب سکته ما شدین(از فرط خوشحالی)بازهم ما را دق مرگ کنید زیرا خوشحال میشویم در ضمن اگر میتوانید کلیک کنید ؟اگر زحمت نیست؟ توی نظرسنجی شرکت کنید نظظظظظظریادتان نرود خواهش میکنم نظر بدید اگه نظر ندادید یعنی سایت ما ... است. خلاصه بگم داداش شرمندم کردینا بازم بیایین اگر فردی میخواهد در مورد من اطلاعاتی داشته باشد میتواند به پروفایل نویسنده مراجعه کند
موضوعات
طنز،کاریکاتور،طنزسیاسی،داستان
مطالب انتقادی،عـکس،طنزسیاسی

واریز مبلغ یارانه ها :
١. مبلغ یارانه‌ها را می‌دانیم اما نمی‌گوییم!
٢. مبلغ یارانه‌ها ٨١ هزار تومان است، ولی نمی‌گوییم برای چه مدت است!
٣. مبلغ ٨١ هزار تومانی برای دو ماه است ولی نمی‌گوییم چه زمانی قابل برداشت است!
۴. مبلغ یارانه‌ها از سال آینده بیشتر می‌شود ولی نمی‌گوییم چقدر زیاد می‌شود!
۵. مردم نگران نباشند، یارانه‌های دو ماه دیگر را هم واریز می‌کنیم! فقط نمی‌گوییم چه زمانی واریز می‌کنیم!
۶. یارانه‌های چهار ماه دیگر را هم می‌دهیم. جلو‌جلو گفتم که یک موقع نگران نشوید! ما چیزهایی می‌دانیم که شما نمی‌دانید ولی نمی‌گوییم! تنها کاری که شما می‌کنید این است که نگران نمی‌شوید!
٧. یارانه‌های مرداد ماه سال ١٣٩٣ هم واریز می‌شود! اصلاً نگران نباشید.

ناوگان حمل و نقل عمومی :
١. اتوبوس و مترو بعد از هدفمندی یارانه‌ها گران نمی‌شوند! قبل از هدفمندی یارانه‌ها گران کردیم تا مردم احساس نکنند!
٢. تاکسی‌ها زیاد گران نمی‌شوند!
٣. مردم خود را برای افزایش ناگهانی قیمت‌های حمل و نقل آماده کرده‌اند. نگران هم نیستند!
۴. راننده‌ها بروند بانک صادرات و کارت سوختشان را بدهند و خانه و زندگی‌شان را هم گرو بگذارند و یک رقص عربی هم وسط بانک بزنند و بعد یک جعبه نان خامه‌ای بگذارند وسط چهارراه و با شاش بچه‌ی نابالغ دیوار سمت چپ خانه‌شان را آبیاری کنند و ما هم به عوضش هر ماه ١٠٠ لیتر بنزین یارانه‌ای می‌دهیم!

برق و آب :
١. مگر قرار است برق گران شود؟ من الان این را از شما خبرنگارهای ... شنیدم!
٢. قیمت برق فقط کمی زیاد می‌شود، چرا اینقدر شلوغش می‌کنید؟
٣. قیمت برق ٨٠ درصد مردم فقط ۴ هزار تومان زیاد می‌شود.
۴. قیمت برق ٧٠ درصد مردم فقط ١٠ هزار تومان زیاد می‌شود.
۵. قیمت برق ۶٠ درصد مردم فقط ١۵ هزار تومان زیاد می‌شود.
۶. فقط قیمت برق ۵٠ درصد مردم هدفمند می‌شود و به قیمت واقعی می‌رسد، بقیه نگران نباشند!

نان و غیره :
١. مگر قرار است نان گران شود؟
٢. نان که گران نمی‌شود.
٣. البته نان گران می‌شود.
۴. نه تنها نان گران نمی‌شود بلکه رقابت و درگیری و بزن‌بزن برای افزایش کیفیت نان رخ می‌دهد.
۵. نان گران نمی‌شود فقط تغییر قیمت می‌دهد.
۶. نه تنها نان گران نمی‌شود بلکه به شاطرها سپرده‌ایم برایتان قر هم بدهند!

چگونگی خرج کردن یارانه‌ها :
١. با پول یارانه‌ها کتاب بخرید.
٢. یه موقع نروید با پول یارانه‌ها چیپس و پفک و پاستیل و اسمارتیز بخرید!
٣. پول یارانه‌ها را پس انداز کنید، بعد از یکسال یک رقمی می‌شود در حدود یکی دو میلیارد و بعد هم از دریافت یارانه انصراف می‌دهید.
۴. پول یارانه‌ها را پس انداز کنید.
۵. با پول یارانه‌ها سهام بخرید.
۶. ..ها پول یارانه‌ها را خرج می‌کنید؟ بدهیم پدرتان را در بیاورند؟

 

 



یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 15:47 ::  نويسنده : سیدیوسف

بهترین ماشین جهان از نظر کاربران گوگل در ادامه مطلب گذاشته شده است اگه این ماشین فوق زیبارو نبینی بس نیم عمرت در فناست.



ادامه مطلب ...


روزنامه کیهان از قول یک عضو مجلس هشتم مدعی شد که حسین شریعتمداری از ذخایر فکری نظام است.

زهره الهیان رئیس کمیته حقوق بشر مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با روزنامه کیهان گفت که غرب به دنبال بدنام کردن ذخایر فکری نظام از قبیل آقایان مصباح یزدی، احمد خاتمی، آیت الله یزدی و حسین شریعتمداری است.

روزنامه کیهان با این عضو مجلس هشتم به بهانه نامه وی به رئیس جمهور برزیل مصاحبه کرد و از قول او مدعی شد که خانم دیلما روسف، رئیس جمهور برزیل از مواضع شتاب زده خود پیرامون مسئله حقوق بشر در ایران پوزش خواسته است.

رئیس جمهور برزیل پیش از این دولت ایران را به دلیل نقض حقوق بشر مورد انتقاد قرار داده بود.


به دلیل مواضع اخیر ایشان درمورد وضعیت کشور

حسین شریعتمداری خطاب به آیت الله موسوی اردبیلی: بیانیه شما را کسان دیگری نوشته اند 

ندای سبز آزادی: مدیر مسئول روزنامه کیهان، آیت الله موسوی اردبیلی را به دلیل مواضع اخیرش درمورد وضعیت کشور مورد انتقاد قرار داد و تلویحاً این مرجع تقلید را متهم کرد که نامه ای که به نام آیت الله موسوی اردبیلی منتشر شده، بدون اطلاع حضرت آیت الله و توسط افراد مورد اعتماد دفتر ایشان نوشته شده است.

حسین شریعتمداری در ستون سرمقاله یکشنبه روزنامه کیهان با زبان تهدید، آیت الله موسوی اردبیلی را مورد انتقاد قرار داد که در بیست ماه گذشته در قبال آنچه جریان فتنه نامیده می شود سکوت کرده بود اما امروز به حمایت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی برخواسته است.

شریعتمداری که خودش را در روزنامه تحت مدیریتش از ذخیره های فکری انقلاب معرفی می کند، هرچند می نویسد که "از ساحت قابل احترام حضرت آیت الله موسوی اردبیلی به خاطر جسارت احتمالی پوزش می خواهد" اما در ادامه مدعی می شود که بیانیه ایشان با شخصیت انقلابی و شناخته شده اش همخوانی ندارد.

مدیرمسئول روزنامه کیهان به سیاق خبرهای بدون منبع خود و برای تحت تاثیر قرار دادن آیت الله به جعل خبر هم دست می زند. حسین شریعتمداری مدعی می شود:

"فلان خانم چادري را به جرم اين كه چادر بر سر دارد و حامي اسلام و انقلاب است، با اسلحه سرد و گرم مورد حمله قرار ندادند و پيكرش را با قمه و قداره و در حالي كه شعار مرگ بر... سر داده بودند، از هم ندريدند؟ فرياد مرگ بر بسيجي! سر ندادند؟ مسجد را به آتش نكشيدند؟ فلان بسيجي موتورسوار را با قمه تكه پاره نكردند؟ فلان مرد داراي محاسن را وادار به سر دادن شعار مرگ بر... نكردند؟ و هنگامي كه از اين شعار خودداري كرد، آيا او را در مقابل چشمان نگران و اشكبار همسر و فرزند خردسالش به قتل نرساندند؟"

به نظر می رسد این ادعاها در راستای همان گفته هایی باشد که شریعتمداری در مصاحبه با شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی پس از وقایع 25 بهمن انجام داد و مدعی شد که ژاله صانع، شهید سبز، خبرچین روزنامه کیهان بوده است و خبر دیدار با آیت الله منتظری را به روزنامه کیهان داده است. نماینده رهبری در دانشگاه ها اما فردای آن روز مدعی شد که عکس های منتشر شده از دیدار شهید صانع ژاله با آیت الله منتظری جعلی و فتوشاپی بوده است. امری که دفتر آیت الله منتظری آن را تکذیب کرد و گفت عکس ها در آرشیو دفتر آیت الله منتظری موجود است. حال چگونه حسین شریعتمداری و از کدام منبع مدعی دریده شدن پیکر زن چادری و قتل بسیجی موتورسوار در جلو همسر و فرزندش می شود احتمالاً از همان جمله خبرهای دروغ روزنامه کیهان است که بیست ماه پس از خرداد 88 منتشر می شود. این درحالیست که اگر اتفاقات گفته شده حقیقت داشت روزنامه کیهان و دستگاه تبلیغاتی دولتی تا امروز بارها و بارها این جریان را چماق کرده بودند تا به رغم خود سبزها را بدنام کنند. درحالی که نه تنها این ادعاها حقیقت ندارد، بلکه دستگاه تبلیغاتی حاکم در زشت ترین حالت خود به شهید دزدی می پردازد و از پیکر شهید ژاله صانع، شهید جنبش سبز در 25 بهمن 88، به عنوان خوراک تبلیغاتی استفاده می کند.

روزنامه کیهان پیش از این در قبال آیت الله هاشمی رفسنجانی هم همین گونه ایشان را مورد خطاب قرار می داد و در حالی که از سوابق هاشمی می گفت او را متهم به گفته های ضد انقلابی می کرد. امروز اما که آب ها از آسیاب افتاده است، هاشمی رفسنجانی هم در زبان روزنامه کیهان عنصری بی بصیرت است و به خبرگان مجلس دستور تعویض وی در جایگاه ریاست مجلس خبرگان رهبری را می دهد. حال چه زمانی نوبت مراجع تقلید قم از جمله آیت الله موسوی اردبیلی خواهد رسید را تنها حسین شریعتمداری می داند و احتمالاً ارگان یا سازمانی که او به صورت مستقیم دستور می گیرد.

آیت الله موسوی اردبیلی پس از حوادث خرداد 88 نزد رهبری انقلاب رفته و از او خواسته بود برای حل مشکل به وجود آمده تلاش کند. امری که با پاسخ مثبت آیت الله خامنه ای دمواجه نشد. در سفر آیت الله خامنه ای به قم، آیت الله موسوی اردبیلی همانند آیت الله وحید خراسانی، از جمله مراجعی بود که به دیدار آیت الله خامنه ای نرفتند.

روزنامه کیهان روز گذشته از قول زهره الهیان، نماینده مجلس مدعی شد که حسین شریعتمداری از دخایر فکری انقلاب است.



یک شنبه 15 اسفند 1389برچسب:, :: 14:49 ::  نويسنده : سیدیوسف

کیوی



جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 22:18 ::  نويسنده : سیدیوسف

زندگی خوردن و خوابیدن نیست .

انتظار و هوس و دیدن و نادیدن نیست .

زندگی چون گل سرخی است

پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف .

یادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار

همه همسایه دیوا ر به دیوار همند



جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 21:40 ::  نويسنده : سیدیوسف



به گزارش خبرگزاری فارس و به نقل از بیلد، كریستیانو رونالدو كه در دوران ورزشی‌اش همواره حواشی زیادی داشته، مطابق رسانه‌های ایتالیایی اسیر گرفتاری تازه‌ای شده كه بابت آن باید در دادگاه پاسخگو باشد.
مطابق گزارش روزنامه‌های ایتالیایی رونالدو با دختری به نام كرایما ال‌محروق مراكشی‌الاصل در ازای پرداخت مبلغی ارتباط نامشروع داشته است. براساس گزارش‌های موجود وی در ژانویه سال گذشته میلادی به این كار مبادرت كرده است، زمانی كه ال‌محروق تنها 17 سال داشته و به سن قانونی نرسیده بود.

این گزارش‌ها در عین حال عنوان می‌كنند این زن همچنین با سیلویو برلوسكونی، نخست‌وزیر ایتالیا نیز ارتباط نامشروع داشته است.
در پی انتشار این خبر جنجالی، رونالدو به سرعت آن را تكذیب كرد ولی مطبوعات ایتالیا عنوان كردند اسنادی در اختیار دارند كه چنین ارتباطی را تایید می‌كند.
در این ارتباط گفته می شود دادستانی ایتالیا سرگرم تحقیق و بررسی جامع است.

 

حالا دیدین "فقط" بازیگران و فوتبالیستهای مشهور و به قول خودشون باکلاس ما رسوائی اخلاقی ندارن ،بلکه همه بازیگران و فوتبالیست های مشهور رسوائی اخلاقی دارن،فقط یه مشکل کوچولو اینکه ما مسلمونیم و شیعه هستیم ولی اونا مسیحی هستند.



جمعه 13 اسفند 1389برچسب:, :: 17:2 ::  نويسنده : سیدیوسف

عشق                                      بيداد    من

باختن                  يعني                    لحظه                 عشق

جان                          سرزمين             يعني                        يعني

زندگي                                 پاك من عشق                               ليلي و

قمار                                                                                    مجنون

در                              عشق يعني ...                             شدن

ساختن                                                                               عشق

دل                                                                                   يعني

كلبه                                                                        وامق و

يعني                                                                   عذرا

عشق                                                           شدن

  من                                                عشق

 فرداي                                يعني

  كودك                        مسجد

  يعني             الاقصي

عشق  من

 

عشق                                      آميختن                                         افروختن

يعني                                 به هم          عشق                               سوختن

چشمهاي                      يكجا                    يعني                       كردن

پر ز                 و غم                            دردهاي             گريه

خون/ درد                                                   بيشمار

 

  عشق                                 من

    يعني                           الاسرار

    كلبه                  مخزن

         اسرار     يعني



سلام دوستان عزیز با توجه به فراگیر شدن این روش در این پست
آموزش تماس رایگان به مدت 90 ثانیه ( 1 دقیقه و سی ثانیه ) برای شما آماده کرده ام!
این روش بسیار بسیار ساده و پیش پا افتاده است و مطمئنا بعد از خواندن آموزش بسیار شگفت زده خواهید شد.

نکته مهم :
این روش فقط و فقط از خطوط ایرانسل به سایر خطوط قابل اجراست و بر روی خطوط خود ایرانسل به هیچ وجه عمل نخواهد کرد. ( یعنی فقط میتوانید با سیم کارت های ایرانسل شماره هایی نظیر تلفن های ثابت و کلیه خطوط شرکت همراه اول را شماره گیری کنید )

آموزش :

ابتدا مقادر شارژ سیم کارت ایرانسل خود را مشاهده نمایید و آن را به خاطر بسپرید.
بعد از شماره گیری مقصد به عنوان مثال 0912xxxxxxx یا 888xxxxxxx بلافاصله بعد از شنید اولین بوق ممتد تماس کلید * روی موبایل خود را یکبار فشار دهید !

 

alt


 

پس از این عمل خواهید دید که گوشی شما هنوز در حال تماس است اما صدا کاملا رد و بدل میشود.


به مدت 90 ثانیه شما میتوانید به صورت کاملا رایگان و بدون کم شدن شارژ صحبت کنید و پس از قطع دوباره به همین روش شمار گیری کنید. حال مجددا شارژ سیم کارت خود را مشاهده کنید!



ه گزارش ايسنا، اين عضو مجلس خبرگان رهبري در نامه‏اي به اسفنديار مشائي آورده است: در رابطه با مساله زيباي موسيقي و حکم آن به نظر مي‌رسد مطالبي بايد ارائه شود چه عنوان مناظره داشته باشد، چه نداشته باشد، زيرا رئيس جمهور طبق قانون اساسي اولين شخصيت بعد از مقام منيع رهبريست، نسبت به دوستي رئيس جمهور و صميميت ايشان با شما نيازي به بحث نيست، پس نتيجه مي‏گيرم مطلبي که شما بيان کرده‌ايد و موقعيتي که درآن قرار داريد ارزش بيان مطلبي را دارد.

وي با بيان اين‌كه شما زيبا بودن را دليل حليت آن دانسته‌ايد، مي‌افزايد: حلال و حرام حريم الهي هستند، عقل هابيل نمي‌تواند از حريم الهي حرام و حلال خبر داشته باشد قبل از اينکه حکم موضوع از حريم الهي صادر شده باشد آنچه حضرت هابيل زيبا دانسته روشن است و آنچه را به علم خود عمل کرده مشخص است و نتيجه عمل به علم که عين تقوا است، مشخص است.

حائري در ادامه اين نامه مي‌افزايد: شما به خوبي مي دانيد که موسي (ع) مامور شد هفتاد نفر متقي را براي حضور در محضر مقدس الهي در حرمي که بي تقوا در آن راه ندارد انتخاب کند و به او فرموده بود در اين حرم بي تقوا قبول نمي شود، اگر آمد هلاک مي شود .موسي (ع)اين پيامبر اولوالعزم الهي انتخاب خود را کرد، اما هيچ يک از هفتاد نفر زنده نماندند، سر انسان‌ها حرم الهي است، خداست که از اسرار انسان‌ها مطلع است حال در شان حضرت هابيل همين بس که اگر در ميان آن هفتاد نفر بود زنده مي ماند.

زيرا خدا از سر او خبر داشت و قرباني اورا قبول کرد إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ شما بخوبي مي دانيد وقتي قرباني قابيل قبول نشد به حضرت هابيل گفت : تورا خواهم کشت و حضرت هابيل در جوابش فرمود: خداوند فقط از متقين قبول مي کند تا اينجا همه چيز به خوبي پيش رفته است، بحث در زيبايي شناسي حضرت هابيل است و رابطه زيبايي با حلال و حرام، امروز اگر کسي شما را تهديد به قتل کند و شما بتوانيد از خود دفاع کنيد به او چه مي گوييد شما پاسخ مي دهيد عقل من به من حکم مي کند از خودم دفاع کنم.

اگر شما به حريم من آمدي و در حين دفاع من کشته شدي من مقصر نيستم حتي ديه تو بر عهده من نيست.

نماينده پيشين ولي فقيه در فارس در اين نامه با بيان اين‌كه دفاع مظلوم زيباست، آورده است: حسين بن علي و پدرش که قهرمانان بسياري بدست آنها کشته شده بودند، کار زيبايي انجام دادند، اما شما از کجا دانستيد دفاع از خود کار زيبايست که از آن بفهميد هرچه زيباست حلال است موسيقي هم زيباست حلال است، هم دفاع از خود مي کنم و هم از موسيقي دفاع مي کنم چون هردو زيبا هستند پس هردو حلال هستند.

وي همچنين ادامه مي دهد: حضرت هابيل نگفت از خودم دفاع مي کنم زيرا زيبايي دفاع از خود را درک نکرد، چون انسان است وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ حضرت هابيل دفاع نکردن را زيبا ديد و اعلام کرد از خودم دفاع نخواهم کرد.

حائري با اشاره به آيه شريفه "َئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ"، در ادامه نامه خود آورده است: معناي آيه براي شما روشن است اگر امروز شما بجاي آن حضرت بوديد مي گفتيد: نه اجازه مي دهم خودم مقتول شوم و نه اجازه مي دهم تو قاتل شوي. من نمي خواهم تو اهل جهنم شوي.

وي همچنين خطاب به مشايي تصريح كرده است: شما مي گوييد در گوشم طنين انداز است که انصر أخاك ظالما أو مظلوما پرسيدند نصرت مظلوم درست است. چگونه برادر ظالم را نصرت کنم فرمودند جلوي ظلم او را بگير نگذار ظلم کند اين بهترين نصرت است همه اظهارات شما زيباست، اما چرا هابيل مطالب ديگري را زيبا مي ديد، چرا دفاع از خود را حرام مي ديد، چرا دفاع نکردن از خود را حلال مي ديد، چون هنوز اين احکام از حريم الهي صادر نشده بود.

امام جمعه سابق شيراز در ادامه نامه خود خطاب به مشايي آورده است: قرآن سپس مي گويد فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ شما جايگاه فاء فَطَوَّعَتْ را به خوبي مي شناسيد اظهارات قبلي قابيل يک تهديد بيشتر نبود به مرحله عزم نرسيده بود اظهارات هابيل عليه السلام به ترديدهاي قابيل پايان داد قبل از اظهارات حضرت هابيل هنوز نفس قابيل راضي به قتل نشده بود.

اين اظهارات کار را تمام کرد قرآن سپس مي گويد قابيل قابل اصلاح بود اگر اين اظهارات هابيل نبود و فرصت فکر کردن براي او پيدا مي شد چنين اتفاقي نمي افتاد قرآن ادامه مي دهد فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ شما به خوبي مي دانيد درک عجز از کمالات است از انصاف است قابيل انصاف مي دهد من به اندازه يک کلاغ نمي فهمم او بلد است لاشه را چال کنم و من بلد نيستم من چرا از کار خدا بدم آمد من چرا زيبايي کار خدا را نفهميدم قبول نشدن قرباني من زيبا بود، اما من زيبا شناس نبودم اي کاش اين عجز را که الآن دارم قبلا درک کرده بودم و از فرمان خدا عصباني نمي شدم.

وي در ادامه نوشته است: قرآن ادامه مي دهد مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا اگر اين قتل چند سال قبل اتفاق افتاده بود و کسي حضرت آدم را قبل از صاحب فرزند کشته بود اثري از ديگر انسان ها باقي نمي ماند خداوند زيبايي دفاع و زشتي قتل نفس را اندازه گيري مي کند اگر هابيل اعلام دفاع کرده بود احتمال داشت با گذشت زمان قابيل اصلاح شود و هابيل دو ثواب برده بود حفظ جان خود و فرصت هدايت برادر.

حائري شيرازي در پايان نامه خود آورده است: جناب آقاي مشايي ما زيبايي شناس نيستيم وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِث چه بسا آنچه ما زيبا مي دانيم زيبا نباشد و آنچه ما زيبا نمي دانيم همان زيبا باشد.

البته آقای مشایی یه بار لیاقتش رو جلوی خبرنگار ترکیه ای نشان داده بود،ولی چیکارش میشه کرد پارتیش کلفته.

منبع خبر : عصر ايران - http://www.asriran.com/fa/print/150813



سه شنبه 10 اسفند 1389برچسب:, :: 18:16 ::  نويسنده : سیدیوسف

این سینه خوردن داره. بخاطر فیلتر نشدن در ادامه مطلب قرار دارد.

لطفا باجنبه باشید



ادامه مطلب ...


ما ايراني ها چقدر استعداد داريم!



*اگه بخش متمدن مردم ايران رو سوا کنيم،يک بخش جديدعجيبي رشد کرده اند با خصايص*

*...*

 



*فقط يک ايراني استعداد چت کردن همزمان با 18 آي دي ياهو رو داره!*


*فقط يک ايراني هنگام دور زدن با ماشين، بجاي استفاده از راهنما، دستش رو بيرون از ماشين مياره!*


*فقط يک ايراني ميتونه بوسيله بوق ماشين از سلام و احوالپرسي گرفته تا فحش... استفاده کنه!*


*فقط در ايرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جاي آرزوي خوشبختي انواع راه هاي کشتن گربه دم حجله را آموزش مي دهند.*


*فقط در ايرانه که اگه دختري بهت محل نمي گذاره ميگن عاشقته! و اگر پسري بهت محل نمي زاره اوا خواهره!*


*فقط در سريال هاي ايرانيه که آدم خوباش فقيرند و پر از اعتقاد و آدم بداش پولدارند و دزدند و به هيچ وجه آدم ها نمي تونند هر دو خصلت را داشته باشند*


*فقط يک خواننده زن ايراني، اين نبوغ رو داره که با لباس شب بتونه تو کوه و کمر آواز بخونه*


*فقط يک پسر ايرانيه که بعد از ازدواجش تازه بياد دوران شيرخوارگيش ميوفته و به مادرش وابسته ميشه*


*فقط يک فروشنده ايرانيه که اگه وارد فروشگاه بشي و مثلا يک پيراهن را ازش بخواي بياره تا پرو کني ميگه "اگه ميخري بيارمش"*


*فقط در ايرانه که بعد از يک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بيوفته*


*فقط در عروسي ايرانيه که تعداد بچه ها از تمام ميهمان ها و خدمه بيشتره*


*فقط در رستوران ايرانيه که تو بجاي معاشرت با کسايي که باهاشون اومدي، بر و بر ميز روبروت رو نگاه ميکني*


*فقط يک خانم ايرانيه که توي سوپر مارکت، سلموني، مهموني، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه 25 سانتي ميپوشه*


*فقط در ايرانه که توي مهموني، آدمها بجاي معاشرت کردن و شاد بودن فقط به دنبال ايراد گرفتن و سوژه کردن هستند!*


*فقط در ايرانه که تا يه مهمون خارجي مياد سريع دور و برش جمع مي شن و مي پرسن اجاره خونه اون ور آب چقدره؟*


*فقط يک پدر بيچاره ايرانيه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بيچاره سني نداشت سکته کرد!*


*فقط در ايران بعد از طلاق، زنه فاسد بوده و مرده ديوانه!*


*فقط يه دختر ايراني اين استعداد رو داره که توي گرماي تابستون چکمه بپوشه و توي سرماي زمستون صندل*


*فقط يک پدر و مادر ايراني هستند که چه بچشون 4 سال داشته باشه چه 40 بازم اين اجازه را دارن که حتي به آب خوردن بچشون نظارت کامل داشته باشن*


*فقط ايراني ها هستند که معتقدن که هنر، فقط و فقط نزد خودشونه*


*فقط ايراني ها هستند که در فرودگاه ها يه 40/50 کيلو اضافه بار دارن*


*فقط ايرانيها هستند که در رستوران هتل دوربين بدست از غذا و همه توريستهاي ديگه در حال خوردن غذا بدون اجازه فيلم ميگيره تا به همه بگه من کجا بودم*


*فقط در اداره هاي دولتي ايرانه که هيچ وقت حق با مشتري نيست و هر يک از کارکنان خود مدير کل آن اداره هستند و در ضمن به نشانه خاکي بودن کفشهاشونو زير ميز پارک ميکنند و با دمپايي در اداره ميچرخن.*


*فقط در اداره هاي دولتي ايرانه که امکان داره پرونده هاي شما گم بشه.*


*فقط يک ايراني هست که پيش از ياد گرفتن کامپيوتر، مي تونه فيلتر رو دور بزنه!*

منبع: طنز نویس قدیمی



نمونه یک زن از خود گذشته و فداکار

...................................

..........................

.................

........

....

..

.

.

.

.

.

.

عکس طنز: نمونه
یک زن از خود گذشته و فداکار


امام‌ جمعه کاملا ‌مسلح‌ ارومیه‌ در راهپیمایی 22بهمن

آیا این کارها واقعا لازمه این شخ

حسنی


 
حسنی

صیت انسان را ترسو و بزدل نشان میدهد.



روزی، سنگتراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!
در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بارآرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است.



 

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.

روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.

فرعون یک روز از او فرصت گرفت.

شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.

فرعون پرسید: کیستی؟

ناگهان دید که شیطان وارد شد.

شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست.

سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد.

بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟

شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید!

 

منبع: پست من



ماس ماسک

از نظر زن: هر کدام از قطعات موتور ماشین.

از نظر مرد: وسایل شخصی زنان.

 


بی دفاع

از نظر زن: آشکار شدن کامل احساسات فردی برای شخص دیگر.

از نظر مرد: شرکت در بازی بدون داشتن اسباب و ادوات مخصوص بازی.





صحبت کردن

از نظر زن: سهیم شدن در افکار و احساسات شریک زندگی.

از نظر مرد: برنامه ریزی برای تعطیلات آخر هفته و کسب و کار.




تعهد

از نظر زن: آرزوی ازدواج و تشکیل خانواده.

از نظر مرد: وقتی با کسی قرار ازدواج گذاشته، موقتاٌ به دخترای دیگه نگاه نکنه.




سرگرمی

از نظر زن: فیلم، کنسرت، نمایش یا کتاب خوب، جدول حل کردن.

از نظر مرد: سیگار کشیدن، خواندن روزنامه، فوتبال، فوتبال، فوتبال....




گاز معده

از نظر زن: یکی از مشکلات هضم غذا.

از نظر مرد: منبع بی پایان سرگرمی، اظهار وجود و همبستگی با مردان دیگر.





رابطۀ عاشقانه

از نظر زن: عمیق ترین رابطه ای که دو نفر می توانند با یکدیگر داشته باشند.

از نظر مرد: مسائل جن.سی بین دو جنس مخالف.




دستگاه کنترل تلویزیون

از نظر زن: وسیله ای برای عوض کردن کانال تلویزیون.

از نظر مرد: وسیله ای برای گشت زدن بین تمام کانالهای تلویزیون هر سه دقیقه یکبار.

 

 

 



دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : سیدیوسف
دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, :: 19:56 ::  نويسنده : سیدیوسف

پیرمرد تنها در اویوها زندگی میکرد.

او میخواست مزرعه ی سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار سختی بود و تنها پسرش که میتوانست به به او کمک کند در زندان بود.

پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد: من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم.من نمیخواهم این مزرعه را از دست بدهم چون مادرت این مزرعه را خیلی دوست داشت . برای کار در مزرعه دیگر خیلی پیر شده ام . اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد چون تو مزرعه را برای من شخم می زدی.

دوستدار تو پدر

همان روز پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد:

پدر به خاطر خدا آن مزرعه را شخم نزن. من آنجا اسلحه ای پنهان کرده ام.

 

صبح فردا چندین نفر از ماموران و افسران پلیس به مزرعه آمدند و تمام مزرعه راشخم زدند،بدون اینکه اسلحه ای پیدا شود.

پیرمرد بهت زده نامه ی دیگری به پسرش نوشت و به او گفت چه اتفاقی افتاده است.

پسرش پاسخ داد :

پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار این بهترین کاری بود که از این فاصله ها میتوانستم برایت انجام دهم.



راننده :
دیگه دارم کم کم ریپ میزنم مثل ماشینهای تصادفی شدم اگه همینطوری پیش بره باید برم زیر دست اراقچی قلبمم به روغن سوزی افتاده پدرعشق بسوزه  !

معلم ریاضی :
نمیدنم چرا جواب تمام مسائلم بی نهایت میشه یا بی جواب میمونه هرچی تفریق میکنم جمع میشه هرچی جمع میکنم کم میشه از ضرب که مپرس آه !

مهندس کامپیوتر :
ای آنکه مرا دی سی کرده ای و در وجودم ویروس بلاستر 2003 فرستاده ای کی دوباره من را ری پیر خواهی کرد ؟ به فریاد گرافیکم برس!

دکتر :
چند سالی است که به زخم مریضانم مرحم میگذارم و از چنگال مرگ رهایشان میکنم ! کو طبیبی که به زخمم مرحم گذارد و دلم را آزاد گرداند !

ساغی :
می میدهم و غم کسان میگیرم از لطف تو می کجا غمین میبینم حالا که شدم عاشق ودل در بند است می را ز شفا بیچاره ترین میبینم!

عینک فروش :
اگر روزی بگویم عاشقم بر من نخندید که شغلم عاشقی دارد فراوان بسازم بهر هر چشمی من عینک گرفتارم کند چشمی چه آسان



1. هند کشف کرد که هیچ کس نمیتواند پوشه ای به نام CON را درهیچ قسمتی از کامپیوتر ایجاد کند. این چیزی خیلی عجیب... و باور نکردنی است.

 در مایکروسافت ، کل تیم نمی توانند پاسخ چنین اتفاقی را بدهند!!
همین حالا امتحان کنید،فولدری به نام CON را نمیتوانید ذخیره کنید.


2. یک فایل تکست خالی باز کنید(کلیک راست،new text document) سپس متن Bush hid the facts را تایپ کرده و آنرا ذخیره کنید. پنجره را بسته و دوباره باز کنید.شکلی عجیب خواهید دید!!:surprised :
 

 .3موضوعی جالب و باور نکردنی که توسط برزیلیها کشف شد.

مایکروسافت ورد را باز کرده و عبارت زیر را تایپ کرده و دکمه اینتر را بزنید و سپس مشاهده کنید

=rand (200, 99)


پدر راهنمایی می کرد و پسر در حالی که نگاهش با چپ و راست شدن دست پدرش همراه شده بود به سخنانش گوش می کرد . -- زن مثل گردو می مونه باید خردش کرد و بعد مغزش را درآورد و جوید . -- زن مثل زعفرونه باید حسابی بکوبیش تا خوب عطر و رنگ بده -- زن مثل نمد میمونه باید یک نقشی بهش داد و تا میخوره کوبید تو سرش تا شکل بگیره -- زن مثل پیژامه میمونه تا وقتی که باهاش راحتی باید نگهش داری -- زن مثل ……………

پسر فریاد کشید : مواظب باش داره می سوزه … پدر دستش را گزید و برسرش کوبید و گفت : خدا به دادم برسه این عزیزترین لباس مادرته . حالا چه قلطی بکنم ؟ حتما منو میکشه !!



شنبه 7 اسفند 1389برچسب:مطالب خواندنی ,مطالب واقعی, :: 22:17 ::  نويسنده : سیدیوسف
شاید هر روز نام چند محله تهران را بشنویم بی آنکه بدانیم چرا به این نامها معروف شده اند.  با استفاده از منابعی چون کتاب اول و ویکی پدیا و دیگر منابع در وب اطلاعاتی درباره نام برخی محله‌های تهران اطلاعاتی گردآورده ام که در ادامه می خوانید.

سید خندان
سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است. سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گویی‌های او زبانزده مردم در سی یا چهل سال پیش بوده است. دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بوده است
 
فرمانیه
در گذشته املاک زمینهای این منطقه  متعلق به کامران میرزا نایب‌السلطنه بوده است و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما  فروخته شده است.
 
فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است.
 
شهرک غرب
دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع های  مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی و به مانند مجتمع های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجیها بوده است.
 
آجودانیه
آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا میکند. آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه  بوده،  او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.
 
اقدسیه

نام قبلی اقدسیه (تا قبل از 1290 قمری) حصار ملا بوده است. ناصرالدین شاه زمینهای آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.



ادامه مطلب ...


شنبه 7 اسفند 1389برچسب:, :: 22:15 ::  نويسنده : سیدیوسف

گروه
اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

اینگونه نگاه کنید ...


مرد را به عقلش نه به ثروتش

زن را به وفایش نه به جمالش

دوست را به محبتش نه به کلامش

عاشق را به صبرش نه به ادعایش

مال را به برکتش نه به مقدارش

خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش

غذا را به کیفیتش نه به کمیتش

درس را به استادش نه به سختیش

دانشمند را به علمش نه به مدرکش

مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش

نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش

شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش

دل را به پاکیش نه به صاحبش

جسم را به سلامتش نه به لاغریش

سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش


در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید!



يه روز يه مسافر خسته با اسب و سگش از مسير دشتي بدون آب و علف مي گذشت. از آغاز سفر خيلي گذشته بود و مسافر و حيووناش بسيار گرسنه و تشنه بودن. در چشم انداز دشت، يه باغ محصور و سرسبز که درش نهر روون و درختاي پرميوه پيدا بود، به چشم مي خورد. مسافر که به در باغ رسيد، ديد يه نگهبان بر سر در باغ ايستاده و يه تابلو بالاي در نصب شده و روش نوشته: "بهشت"

مسافر پرسيد: اينجا کجاست و نگهبان پاسخ داد: اينجا بهشته. مسافر ازش خواست که براي نوشيدن آب و يه استراحت کوتاه اونو راه بده. نگهبان گفت: برو داخل.

وقتي مسافر خواست با حيووناش داخل بشه نگهبان مانع شد و گفت ورود حيوانات به داخل بهشت ممنوعه. مسافر گفت: اونا تمام چيزاي منن، تمام راهو با من بودن، اونا يه بخشي از زندگي منن. و نگهبان مانع شد. مسافر همچنان خسته و تشنه به راهش ادامه داد.

فرسخي جلوتر مسافر با صحنه مشابهي مواجه شد. باغي و نگهباني و تابلوي بالاي دري که روش نوشته بود بهشت. از نگهبان خواست براي رفع عطش و خستگي با حيووناش وارد بهشت شن و نگهبان اجازه داد.

بعد نيمروزي که مسافر براي ادامه راه از باغ خارج مي شد، به نگهبان گفت: پايين تپه باغي هست که اونجا هم بهشته، اگر اون بهشت جعليه چرا جلوشو نميگيريد؟ نگهبان پاسخ داد: اونجا جهنمه و اتفاقا کار ما روهم راحت مي  کنه. هر ي حاضر باشه از چيزايي که دوست داره، از چيزايي که براش مهمن و براش آرمانن، بگذره وارد اونجا ميشه و مشترياي ما کمتر ميشن.

اما اگرکسي حاضر نباشه از مهمترين چيزاي زندگيش بگذره، به اينجا مياد.


گفت: سروش در مصاحبه با بي بي سي گفته است «جمهوري اسلامي ايران قصد دارد مرا ترور كند»!


گفتم: حيوونكي از اينكه تاريخ مصرفش تمام شده و ديگر سرويس هاي اطلاعاتي بيگانه بهش محل نمي گذارند، كلافه شده و مي خواهد خودش را مهم جلوه بدهد. آخر كدام آدم عاقلي حاضر است سرمايه خودش را آتش زده و از بين ببرد!

گفت: ولي سروش كه سرمايه جمهوري اسلامي ايران نيست. او به قول نتانياهو، سرمايه اسرائيل است.


گفتم: اي عوام! هيچ سرمايه اي توي دنيا بهتر و سودآورتر از دشمن احمق نيست.

گفت: اتفاقا يكي از سايت هاي ضد انقلاب هم كه خيلي از سروش حمايت مي كرد خطاب به او نوشته، همه فعاليت من و تو و تمام اپوزيسيون به نفع جمهوري اسلامي تمام شده، مگر خاورميانه را نمي بيني كه چه خبره؟ خودمونيم! تو چه ارزشي داري كه بخواهند تو را ترور كنند؟! دعواي ايران با آمريكا و اروپاست.

گفتم: چه عرض كنم؟! سوسكه قرص اكس خورده بود، رفت جلوي كارخانه اي كه حشره كش توليد مي كرد و داد زد؛ نفس كش!!

 

 



مریضی های قلبی میشه بیشتر

 

فشار خون میره بالا و پایین

یکی خندونه و اون یکی غمگین

90 میره رو آنتن ها دوباره

شروع جیغ و فریادی که داره

دوباره گفتن از غمهای فوتبال

کمی هم گفتن از دردای فوتسال

به روی داوری ها زوم کردن

یه چندتایی شونو معروف کردن

دوباره عکسای ارسالی از ما

یه تصویر از یه گله تو چمن ها

که با کودی که میباره ز گله

چمن میشه المپیکی و حله

دوباره مچگیری از نوع عادل

زیادی تیزه و باهوش و بادل

دوباره قطبی و شیرای جنگل

ببخشید ، شیر بی دندون تنبل

دوباره گفتن از جام جهانی

نرفتیم ، با یه تیم کهکشانی

دوباره با پیامک یار میشیم

نظرسنجی هارو همراه میشیم

دوباره گیسکِشون واسه پنالتی

رو بودن یا نبودن داره شاکی

3-4 هفته هنوز نگذشته از لیگ

مربی های اخراجی توی دیگ

دوباره بازیا تعلیق میشن

با بی برنامگی درگیر میشن

دوباره صندلی های بیچاره

میشن قربانی باخت دوباره

90 می پیچه با اخبار و جنجال

میگه از سوژه های روز فوتبال



آدمک اخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند

فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند

صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند

راستی آنچه به یادت دادیم
بر زدن نیست که درجاست بخند

آدمک نغمه آغاز نخوان
به خدا آخردنیاست بخند



زمان چقدر زود ميگذره! انگار همين ديروز بود كه همه خانم ها تو فكر اين بودند يه خورده چاق بشن!

 

همه اعتقاد داشتند دختر بايد يه پره گوشت داشته باشه و...

 

توپول بودن خودش يه حسن حساب مي شد. ننه خان جون تعريف ميكرد كه قديمترا  توپول بودن يا "اضافه

 

وزن امروز" خودش يه امتياز واسه شوهر كردن بود! همينه كه الان هر چي دختر باربي مونده شوهر

 

گيرش نمياد...!!!

 

حالا دوره زمونه 180 درجه چرخيده! حالا هر كي رو مي بيني حسابي مانکنه!آهان همه هيكل ها باربيه!پاي صحبت هر خانمي هم كه مي شيني !

 

شمسي چقدر خوب لاغر كردي؟                                                                                                                                                                                                                                                                                               

 

فاطي ورزش مي كني؟

 

صغرا چه رژيمي گرفتي اينقدر خوب شدي؟

 

حالا بماند كه با تيكه و متلك يه جوري به هم مي فهمونند كه به الانت نگاه نكن قبلا تانكر بودي!!

 

ديگه خانم ها تو خونه بند نميشن !هر روز استخر و خريد و كلي هزينه وا سه گرفتن برنامه غذايي!

 

تازه اين يه طرف قضيه است! خانم ها به خاطر صرفه جويي در وقت و... شايد هم "تنبلي" رژيم

 

خودشون رو وا سه همه افراد خونه تجويز مي كنند!( خوب كي گفته خانم خانه دار فقط كارش تو

 

آشپز خونه است. تجويز اين رژيم هم يكي ديگر از اين مسئوليت ها ست !) اونوقته كه آقا بعد از

 

كلي عرق ريختن و فعاليت تو طول روز وقتي شب فقط بايد يه خيار و يه سيب گاز بزنه! چيزي

 

نداره حيووني بگه!نا نداره صداش در نمياد!

 

البته حوزه بعضي از خانم ها وسيع تره و به كل فاميل رسيده! راستي اصلا مهم نيست بچه12

 

ساله شون تو سن رشد بايد غذا بخوره! مهم باربي بودن و فشن بودنه! به هر حال با پيش بيني هاي

 

ننه خان جون دو سال ديگه وقتي تو خيابون صداي برخورد كشكك هاي پا( دو تا استخوون) به

گوش تون رسيد تعجب نكنيد يه اسكلت داره از كنار تون رد ميشه!!!




این حرف رو سال قبل زده و ماه قبل سازمان جهانی پیشرفت اینترنت و سرعت اینترنت رو توی یه آمار اعلام کرده! که بازهم پیشرفت دولت رو میبینیم.ما قبل از این که بریم ماهواره از روسیه بخریم و به فضا پرتاب کنیم اول باید راه ارتباط با دنیا رو پیدا کنیم.



جمعه 6 اسفند 1389برچسب:مطالب انتقادی, :: 12:45 ::  نويسنده : سیدیوسف

شکر ایزد فن آوری داریم
صنعت ذره پروری داریم

از کرامات تیم ملی مان
افتخارات کشوری داریم

با "نود" حال می کنیم فقط
بس که ایراد داوری داریم

وزنه برداری است ورزش ما
چون فقط نان بربری داریم

می توانیم صادرات کنیم
بس که جوک های آذری داریم

برف و باران نیامده به درک
ما که باران کوثری داریم!

گشت ارشاد اگر افاقه نکرد
صد و ده تا کلانتری داریم

خواهران از چه زود می رنجید
ما که قصد برادری داریم

ما برای ثبات اصل حجاب
خط تولید روسری داریم

چاقی اصلا اهمیت دارد
ما که ژل های لاغری داریم؟

ما در ایام سال هفده بار
آزمون سراسری داریم

این طرف روزنامه های زیاد
آن طرف دادگستری داریم

جای شعر درست و درمان هم
تا بخواهی دری وری داریم!

چند تا شعبه بانک و دانشگاه
بین مریخ و مشتری داریم

به حقوق بشر نیازی هست
ما که اصل برابری داریم؟

حرف هامان طلاست سی سال است
قصد احداث زرگری داریم

اجنبی هیچکاک اگر دارد
ما جواد شمقدری داریم

خنده اصلا به ما نیامده است
بس که مداح و منبری داریم

تا بدانند با بهانه ی طنز
از همه قصد دلبری داریم

هم کمال تشکر از دولت
هم وزیر ترابری داریم!

سعید بیابانکی



کلاغ پيري تکه پنيري دزديد و روي شاخه درختي نشست    .      

روباه گرسنه اي که از زير درخت مي گذشت، بوي پنير شنيد، به طمع افتاد و رو به  کلاغ گفت   :      

اي واي تو اونجايي، مي دانم صداي معرکه اي داري  ! چه شانسي آوردم    !      

اگر وقتش را داري کمی براي من بخوان   …      

 

کلاغ پنير را کنار خودش روي شاخه گذاشت و گفت  :      

اين حرفهاي مسخره را رها کن  اما چون گرسنه نيستم حاضرم مقداري از پنيرم را به تو بدهم    .      

 

روباه گفت   :      

ممنونت مي شوم ، بخصوص که خيلي گرسنه ام ، *اما من واقعاً عاشق صدايت هم هستم  

 

کلاغ گفت    :     

باز که شروع کردي اگر گرسنه اي جاي اين حرفها دهانت را باز کن، از همين جا يک تکه مي اندازم که صاف در دهانت بيفتند    .    

روباه دهانش را باز باز کرد     .        

 

كلاغ گفت :

بهتر است چشم ببندي که نفهمي تكه بزرگي مي خواهم برايت بيندازم يا تکه کوچکي.

 

روباه گفت :

بازيه ؟ خيلي خوبه ! بهش ميگن بسکتبال .

 

خلاصه ... بعد روباه چشمهايش را بست و دهان را بازتر از پيش کرد و کلاغ فوري  پشتش را کرد و فضله اي کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد .

 

روباه عصبي بالا و پايين پريد و تف کرد :

بي شعور ، اين چي بود

 

کلاغ گفت :

کسي که تفاوت صداي خوب و بد را نمي داند، تفاوت پنير و فضله را هم نبايد بفهمد

 تقديم به نماينده ي ... که در راستاي حذف صداي استاد شجـــــــريان گفته بود من از شنيدن صداي شجريان حالم به هم ميخوره



جمعه 6 اسفند 1389برچسب:مطالب خواندنی ,مطالب واقعی, :: 12:17 ::  نويسنده : سیدیوسف

 

1-    مهندس واقعي همين كه جورابهايش را لنگه به لنگه نپوشيده باشد خود را شيك پوش مي داند.

2-    مهندس واقعي براي روز تولد همسرش يك مجموعه كامل پيچ گوشتي مي خرد.

3-    مهندس واقعي مجموعه كلمات غير فني كه به كار مي برد 800 تا بيشتر نيست.

4-    مهندس واقعي قانون دوم ترمو ديناميك را از حفظ است ولي اندازه پيراهن خودش را نمي داند.

5-    مهندس واقعي در جواب اين كه " روز خوبيه .مگه نه" مي گويد:"70 درجه فارنهايته 25 درجه

 

سانتيگراده و 298 درجه كلوين".

 

6-مهندس واقعي اين حس را در شما به وجود مي آوردكه داريد با بوق اشغال مكالمه مي كنيد!

 

7- مهندس واقعي سياستش در به دست آوردن يك جاي پارك براي ماشينش كه اسمش روي آن نوشته شده باشد و يك دفتر كار با پنجره خلاصه مي شود.

 

8- مهندس واقعي محض خنده لاستيكهاي ماشينش را جا به جا مي كند.

 

9- مهندس واقعي محتويات كيفش عبارت است از يك پيچ گوشتي فيليپس يك كپي از كتاب فيزيك كوانتوم و يك نصفه ساندويچ كره و مربا.

 

10- مهندس واقعي فكر مي كند كه جشن هالووين همان كريسمس است زيرا 25Dec=31oct(اگر نفهميديد معنيش اين است كه مهندس واقعي نيستيد.)

 

11- و بالاخره مهندس واقعي كسي است كه مطالب گفته شده در بالا اصلا برايش خنده دار نيست.

 





 

موش از شكاف ديوار سرك كشيد تا ببيند اين همه سروصدا براي چيست! مرد مزرعه دار تازه از شهر رسيده بود و بسته اي با خود آورده بود و زنش با خوشحالي مشغول باز كردن بسته بود. موش لب هايش را ليسيد و با خود گفت: اي كاش يك غذاي حسابي باشد.
اما همين كه بسته را باز كردند، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد؛ چون صاحب مزرعه يك تله موش خريده بود.
موش با سرعت به مزرعه برگشت تا اين خبر جديد را به همه ي حيوانات بدهد. او به هركسي كه مي رسيد، مي گفت: توي مزرعه يك تله موش آورده اند، صاحب مزرعه يك تله موش خريده است...
مرغ با شنيدن اين خبر بال هايش را تكان داد و گفت: آقاي موش، برايت متأسفم. از اين به بعد خيلي بايد مواظب خودت باشي، به هر حال من كاري به تله موش ندارم، تله موش هم ربطي به من ندارد.
ميش وقتي خبر تله موش را شنيد، صداي بلند سر داد و گفت: آقاي موش من فقط مي توانم دعايت كنم كه توي تله نيفتي، چون خودت خوب مي داني كه تله موش به من ربطي ندارد. مطمئن باش كه دعاي من پشت و پناه تو خواهد بود.
موش كه از حيوانات مزرعه انتظار همدردي داشت، به سراغ گاو رفت. اما گاو هم با شنيدن خبر، سري تكان داد و گفت: من كه تا حالا نديده ام يك گاوي توي تله موش بيفتد! او اين را گفت و زير لب خنده اي كرد و دوباره مشغول چريدن شد.
سرانجام، موش نااميد از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در اين فكر بود كه اگر روزي در تله موش بيفتد، چه مي شود؟
از دست بر قضا در نيمه هاي همان شب، صداي شديد به هم خوردن چيزي در خانه پيچيد. زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوي انباري رفت تا موش را كه در تله افتاده بود، ببيند.

او در تاريكي متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا مي كرده، موش نبود ، بلكه يك مار خطرناكي بود كه دمش در تله گير كرده بود. همين كه زن به تله موش نزديك شد، مار پايش را نيش زد و صداي جيغ و فريادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنيدن صداي جيغ از خواب پريد و به طرف صدا رفت، وقتي زنش را در اين حال ديد او را فوراً به بيمارستان رساند. بعد از چند روز، حال وي بهتر شد. اما روزي كه به خانه برگشت، هنوز تب داشت. زن همسايه كه به عيادت بيمار آمده بود، گفت: براي تقويت بيمار و قطع شدن تب او هيچ غذايي مثل سوپ مرغ نيست.
مرد مزرعه دار که زنش را خيلي دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتي بعد بوي خوش سوپ مرغ در خانه پيچيد. اما هرچه صبر کردند، تب بيمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد مي کردند تا جوياي سلامتي او شوند. براي همين مرد مزرعه دار مجبور شد، ميش را هم قرباني کند تا با گوشت آن براي ميهمانان عزيزش غذا بپزد. روزها مي گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر مي شد. تا اين که يک روز صبح، در حالي که از درد به خود مي پيچيد، از دنيا رفت و خبر مردن او خيلي زود در روستا پيچيد. افراد زيادي در مراسم خاکسپاري او شرکت کردند. بنابراين، مرد مزرعه دار مجبور شد، از گاوش هم بگذرد و غذاي مفصلي براي ميهمانان دور و نزديک تدارک ببيند. حالا، موش به تنهايي در مزرعه مي گرديد و به حيوانان زبان بسته اي فکر مي کرد که کاري به کار تله موش نداشتند


شهسواری به دوستش گفت: بیا به كوهی كه خدا آنجا زندگی می كند برویم.میخواهم ثابت كنم كه او
فقط بلد است به ما دستور بدهد، وهیچ كاری برای خلاص كردن ما از زیر بار مشقات نمی كند
دیگری گفت:موافقم .اما من برای ثابت كردن ایمانم می آیم
وقتی به قله رسید ند ، شب شده بود. در تاریكی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان كنید وآنها
را پایین ببرید
شهسوار اولی گفت: می بینی؟ بعداز چنین صعودی ،از ما می خواهد كه بار سنگین تری را حمل كنیم.محال است كه اطاعت كنم
دیگری به دستور عمل كرد. وقتی به دامنه كوه رسید، هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را كه شهسوار مومن با خود آورده بود،روشن كرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند.



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب