چرا احمدی نژاد علیه فتنه حرف نمی زند؟
 
درباره وبلاگ


باسلام وتشکر این وبلاگ قصد توهین به هیچ یک از احاد کشوری را ندارد در صورت مشاهده هرگونه جسارتی ان را در نظرات بنویسید تا تصحیح شود. ______________________ اقایان و بانوان محترم لطف کردین که به این سایت آمدین و موجب سکته ما شدین(از فرط خوشحالی)بازهم ما را دق مرگ کنید زیرا خوشحال میشویم در ضمن اگر میتوانید کلیک کنید ؟اگر زحمت نیست؟ توی نظرسنجی شرکت کنید نظظظظظظریادتان نرود خواهش میکنم نظر بدید اگه نظر ندادید یعنی سایت ما ... است. خلاصه بگم داداش شرمندم کردینا بازم بیایین اگر فردی میخواهد در مورد من اطلاعاتی داشته باشد میتواند به پروفایل نویسنده مراجعه کند
موضوعات
طنز،کاریکاتور،طنزسیاسی،داستان
مطالب انتقادی،عـکس،طنزسیاسی
چرا احمدی نژاد علیه فتنه حرف نمی زند؟  
 
 
 
 
   
 
 
    به عبارت درست تر، آقای احمدی نژاد مسائل پس از انتخابات و از جمله موضوع «فتنه» را مشكل خود نمی داند و دلیلی هم نمی بیند كه دولت و نزدیكانش را وارد آن كند. او توپ را در زمین دیگران انداخته و از دور تماشاگر حوادث است.
   
   
 
 
     

اگر اهل جست وجو و به قول امروزی ها «سرچ» هستید، همه سخنرانی ها و مصاحبه های آقای احمدی نژاد را در طول ۲۰ ماه اخیر بكاوید. شاید برای شما هم این پرسش پیش آید كه چرا رئیس جمهور (منهای ۲، ۳ روز قبل ۲۷ بهمن ۱۳۸۹ كه دفتر ایشان اطلاعیه كم رمقی صادر كرد) از واژگان و تعابیر «فتنه»، «سران فتنه»، «عوامل فتنه» و ... استفاده نكرده است؟

 

مگر نه اینكه همه حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به بهانه نتیجه شمارش آرا و اظهارات آقای احمدی نژاد در مناظره ها و سخنرانی های قبل از ۲۲ خرداد ۸۸ و نطق ۲۴ خرداد او بود؟ آیا ذهن جستجوگر به دنبال كشف رمز این سكوت نیست؟

 

به باور صاحب این قلم، پاسخ به این پرسش بسیار ساده است و آن را باید در مشی و تاكتیك سیاسی آقای احمدی نژاد پیدا كرد.

 

 

سیاستمدار عملگرا

رئیس دولت دهم به تمام معنا شخصیتی عملگرا در حوزه سیاست است. عملگرایان غالباً مأمور به نتیجه اند و آقای احمدی نژاد كه مهندس هم هست، «مأمور به نتیجه بودن» را در فن مهندسی به خوبی آموخته است. مهندسان در جایگاه حرفه ای خود خروجی (output)گرا هستند. به عبارت روشن تر، آنها كار را وقتی محقق می بینند كه به نتیجه رسیده باشد. یعنی تلاش و كار هرچند پرحجم و پرزحمت، اگر به نتیجه منتج نشود، نه كار است و نه مطلوب یك مهندس.

 

از این رو و به دلایل حرفه ای مهندسی، احمدی نژاد دست به كاری نمی زند كه در یك فرآیند مهندسی تعریف شده، به نتایج نامشخص و غیردلخواه برسد. موضع گیری علیه جریان فتنه از موضوعاتی است كه سود سیاسی عاید او نمی كند.

 

مرور یك رفتار عملگرایانه شاید بتواند به فهم مسئله كمك كند:

 

حملات بی وقفه آقای احمدی نژاد به نامزدهای رقیب در جریان تبلیغات انتخاباتی چه در سال ۱۳۸۴ و چه در سال ۱۳۸۸ در راستای روش عملگرایانه او كاملاً قابل توجیه و فهم است. برخی گمان می كنند آتش بس تبلیغاتی او از ۲، ۳ روز پس از انتخابات، به خاطر توصیه ها بوده است. گرچه نمی توان تأثیر سفارش ها را در این مورد نادیده گرفت، اما می توان داوری كرد كه فرمان آتش بس را ذهن عملگرای او برای زبانش صادر كرد زیرا تداوم آن تبلیغات، دیگر برای كسی كه می خواست سكان دولت را برای ۴ سال دیگر در دست گیرد، نتیجه ای مفیدبه همراه نداشت.*

 

 

پارادوكس شعارگرایی و عملگرایی

ممكن است پرسیده شود با شعارهای نسبتاً زیاد و آرمان خواهانه آقای احمدی نژاد، عملگرایی وی چگونه قابل اثبات است؟ به نظر می رسد اگر عامل ضرورت های مقطعی را كه حتی ممكن است مكرر هم شود، كنار بگذاریم، شعارهای رئیس جمهور عملگرایانه و رئالیستی است، نه ایده آلیستی و یا دور از دسترس.

 

به بیان ساده تر، شعارهایی كه او مطرح می كند، غالباً ما به ازای محسوس و مادی دارد. به عنوان مثال، هر وقت احمدی نژاد شعار عدالت سر می دهد، منظورش عدالت اجتماعی است و وقتی آن را تبیین می كند، مصداق های ملموس مادی و اقتصادی پیدا می كند. مفهوم این سخن آن است كه وی به تقلید از صاحبان ایده های فلسفه سیاسی، مفاهیم را تجریدی و انتزاعی نمی خواهد. اصولاً چنین انتظاری هم از او نیست. احمدی نژاد نه دانش آموخته فلسفه است و نه علم سیاست خوانده و نه مدعی دست داشتن در حوزه اندیشه های اجتماعی است. حتی اگر در این زمینه ها مطالعه ای هم داشته باشد كه قرائن این را نشان نمی دهد به هیچ وجه در ظاهر زندگی سیاسی اش هویدا نشده است.

 

شعارهایی مانند «مدیریت جهان» نیز ما به ازای محسوس و ملموس دارد. منظور او از این تعبیر، «دیپلماسی عمومی» است كه دایره مفهومی اش بسیار تنگ تر از محدوده معتقدان به «انترناسیونالیسم سیاسی» است.

 

به این ترتیب، واضح می شود كه شعارهای مطرح شده توسط رئیس جمهور در حوزه های اقتصادی، پیشرفت های علمی، فناوری هسته ای و ... هیچ مغایرتی با متد عملگرایانه او ندارد.

 

 

كاهش هزینه های عمل سیاسی

اجازه بدهید به موضوع اصلی این نوشته نزدیك تر شوم؛ سیاستمدار عملگرا همواره به دنبال كم كردن هزینه رفتار خود است. در این شیوه حتی انداختن هزینه به دوش دیگران، توجیه منطقی و سیاسی دارد. در موضوع «فتنه» آقای احمدی نژاد در نهایت هوشمندی و زیركی، هزینه را از دوش خود برداشت. در واقع او چنین محاسبه كرد كه وقتی برنده انتخابات شده و سكان دولت را در دست گرفته، به نتیجه (output) مطلوب خود رسیده. حالا اگر هزینه ای ایجاد شده كه شده دیگران باید آن را بپردازند.

 

اعضای دولت دهم نیز به تأسی از رئیس دولت، خود را وارد گود مبارزه علیه «فتنه» نكرده اند. آنها به وظیفه ای می پردازند كه نظام اداری و برنامه های دولت دیكته كرده و می كند.

 

به عبارت درست تر، آقای احمدی نژاد مسائل پس از انتخابات و از جمله موضوع «فتنه» را مشكل خود نمی داند و دلیلی هم نمی بیند كه دولت و نزدیكانش را وارد آن كند. او توپ را در زمین دیگران انداخته و از دور تماشاگر حوادث است.

 

رفتار متناقض حامیان دولت

هنر آقای احمدی نژاد آن بود كه انتخابات سال ۱۳۸۸ را دوقطبی كرد. در سیستم دو قطبی، این قاعده حكمفرماست: «هر كه با من نیست، بر من است». به این ترتیب، بسیاری از چهره ها و گروه های سیاسی، به دلیل اینكه با رقبای انتخاباتی وی سرجنگ داشتند، در زمره اصحاب و حامیان او قرار گرفتند. وقایع به گونه ای پیش رفت كه هركس از احمدی نژاد، اطرافیان و عملكرد دولتش انتقاد كرد، حامی جریان رقیب قلمداد شد و توسط رسانه ها و طرفدارانش، فتنه گر نام گرفت!

 

چهره های سیاسی و رسانه ای كه به شدت از احمدی نژاد حمایت می كردند، خیلی زود دچار تناقض شدند. مثلاً در جریان اخیر (وقایع ۲۵ بهمن)، این رسانه ها و شخصیت ها، هر سیاستمداری را كه مانند آنان فكر نكرده و نمی كند، از دم تیغ تهمت، افترا و اهانت می گذرانند. آنها انتظار دارند كه حتی معاون بخشدار فلان منطقه دورافتاده، درباره «فتنه» اعلان موضع كند، اما هرگز متعرض شخص آقای احمدی نژاد نمی شوند. دلیلش هم كاملاً روشن است؛ رئیس جمهور در صحنه شطرنج سیاسی، آنها را آچمز كرده و راه هیچ حركتی را برای آنها باز نگذاشته است.

 

این جاست كه هنر یك عملگرای سیاسی مانند احمدی نژاد جلوه می كند. او بسیاری از حامیان سنتی اش را كه اكنون با بخش بزرگی از نظراتش موافق نیستند، در بن بستی قرار داده كه راه پس و پیش ندارند و مخالفت با رئیس جمهور برایشان بسیار پرهزینه شده است...

 

 

▪ پانوشت:

آقای احمدی نژاد در دولت آقای هاشمی رفسنجانی استاندار بود و در دولت خاتمی، حكم شهرداری تهران را از دست وزیركشور دولت اصلاحات گرفت (هرچند كه شورای شهر اصولگرا وی را برگزیده بود).

 

اگر دولت اصلاحات دست به بداخلاقی سیاسی نمی زد و رقیبان خود را بدون منطق حذف نمی كرد، هیچ استبعادی نداشت كه احمدی نژاد وزیری كارآمد در آن دولت باشد. همانطور كه حتی اگر رئیس دولت یازدهم، اسفندیار رحیم مشایی نباشد، روحیه عملگرایانه آقای احمدی نژاد مشوق پذیرفتن مسئولیتی اجرایی در آن دولت است.

 
 
   
   
 
 
      گزارش : خبر آنلاین (www.khabaronline.ir)

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب