درباره وبلاگ


باسلام وتشکر این وبلاگ قصد توهین به هیچ یک از احاد کشوری را ندارد در صورت مشاهده هرگونه جسارتی ان را در نظرات بنویسید تا تصحیح شود. ______________________ اقایان و بانوان محترم لطف کردین که به این سایت آمدین و موجب سکته ما شدین(از فرط خوشحالی)بازهم ما را دق مرگ کنید زیرا خوشحال میشویم در ضمن اگر میتوانید کلیک کنید ؟اگر زحمت نیست؟ توی نظرسنجی شرکت کنید نظظظظظظریادتان نرود خواهش میکنم نظر بدید اگه نظر ندادید یعنی سایت ما ... است. خلاصه بگم داداش شرمندم کردینا بازم بیایین اگر فردی میخواهد در مورد من اطلاعاتی داشته باشد میتواند به پروفایل نویسنده مراجعه کند
موضوعات
طنز،کاریکاتور،طنزسیاسی،داستان
مطالب انتقادی،عـکس،طنزسیاسی

فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت. «تولستوی»

اگر می‌خواهید در زندگی دوستان وفادار و یاران غمخوار داشته‌باشید، کم و خیلی دیر با مردم دوست شوید. «هرشل»

دوست داشتن کسانی که دوستمان می‌دارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم. «حضرت عیسی مسیح»

هیچ چیز در زندگی شیرین تر از این نیست که کسی انسان را دوست بدارد. من در زندگانی خود هر وقت فهمیده ام که مورد محبت کسی هستم, مثل این بوده است که دست خداوند اعلام را بر شانه خویش احساس کرده ام. «چارلز مورگان»

از میان کسانی که برای دعای باران به تپه ها می روند تنها آنهایی که با خود چتر به همراه می برند به کار خود ایمان دارند. «آنتوان چخف»

هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد. «گوته»

انسان ها شکست نمیخورند بلکه تنها تلاش کردن شان را متوقف می سازند. «ارنست همینگوی»

کسی که تا به حال عمل اشتباهی انجام نداده، هیچ کار تازه ای انجام نداده است. «آلبرت انیشتن»

در کنجکاوی همانقدر لذت نهفته است که در تمام خواستن های شدید. لذت دانستن و کنجکاوی انقدر است که زندگی خیلی از کنجکاوان را به باد داده است. «الکساندر دوما»

در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد. «آلبرت انیشتین»

خود را بباز تا خود را بیابی. «فیلسوف معاصر هندی»

در زندگی انسان چیزی به زیبایی دوست داشتن نمی رسد. «ژرژساند»



چهار شنبه 27 بهمن 1389برچسب:, :: 19:44 ::  نويسنده : سیدیوسف

http://sharemychart.com/farzadim/charts/-tLMDa1Zkru.jpg



سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:عکس طنز,سرعت گیر برای خر, :: 12:24 ::  نويسنده : سیدیوسف

http://www.taknaz.ir/upload/12/0.217294001290588441_yr49za0hu5v4spsv61n3.jpg



چند روز قبل موسسه اکونومسیت آماری رو داده که کشورها رو بر اساس میزان دموکراسی در آنها رده بندی کرده.

اول باید بگم که این آمار مثل آمار بانک مرکزی یا هر موسسه آماری دیگه توی ایران نیست که نرخ بیکاری و تورم و ... همیشه سیر نزولی داشته باشه (جریان همون همه چی آرومه )

در ثانی این مرکز آماری رو که گرفته یر اساس چند اصل گذاشته مثل انتخابات و چگونگی و کیفیت برگزاریش یا آزادی حقوق بشر و آزادی بیان و مشارکت سیاسی مردم و احزاب و فرهنگ سیاسی دولت و مردم و کارآمدی حکومت و ...

حالا آمارش خیلی جالبه :

در بین 167 کشور اولیش نروژه (آه ... خوش به حال مردمش ) و ایران با 14 پله سقوط نسبت به سال گذشته  در رده 157 قرار گرفته ( به به!!  حالا اگه مسئولا بیان این رو تفسیر کنن میگن که هر چی رده بالاتر مردم خوشبخت ترن )

حالا جالبه که این همسایمون ( همین افغانستان رو میگم ) با این همه جنگ و درگیری نسبت به ایران وضعیت بهتری داره(150 ) و این آمریکای گور به گور شده که هر چی میکشیم از اونه رتبش 17 شده



تفاوت كشورهای ثروتمند و فقیر، تفاوت قدمت آنها نیست.

برای مثال كشور مصر بیش از 3000 سال تاریخ مكتوب دارد و فقیر است!
اما كشورهای جدیدی مانند كانادا، نیوزیلند، استرالیا كه 150 سال پیش وضعیت قابل توجهی نداشتند، اكنون كشورهایی توسعه‌یافته و ثروتمند هستند.

تفاوت كشورهای فقیر و ثروتمند در میزان منابع طبیعی قابل استحصال آنها هم نیست.

ژاپن كشوری است كه سرزمین بسیار محدودی دارد كه 80 درصد آن كوه‌هایی است كه مناسب كشاورزی و دامداری نیست اما دومین اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمریكا را دارد. این كشور مانند یك كارخانه پهناور و شناوری می‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پیشرفته صادر می‌كند.

مثال بعدی سویس است.

كشوری كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمی‌آید اما بهترین شكلات‌های جهان را تولید و صادر می‌كند. در سرزمین كوچك و سرد سویس كه تنها در چهار ماه سال می‌توان كشاورزی و دامداری انجام داد، بهترین لبنیات (پنیر) دنیا تولید می‌شود.
سویس كشوری است كه به امنیت، نظم و سختكوشی مشهور است و به همین خاطر به گاوصندوق دنیا مشهور شده‌است (بانك‌های سویس).

افراد تحصیل‌کرده‌ای كه از كشورهای ثروتمند با همتایان خود در كشورهای فقیر برخورد دارند برای ما مشخص می‌كنند كه سطح هوش و فهم نیز تفاوت قابل توجهی در این میان ندارد.

نژاد و رنگ پوست نیز مهم نیستند. زیرا مهاجرانی كه در كشور خود برچسب تنبلی می‌گیرند، در كشورهای اروپایی به نیروهای مولد تبدیل می‌شوند.

پس تفاوت در چیست؟

تفاوت در رفتارهای است كه در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.

وقتی كه رفتارهای مردم كشورهای پیشرفته و ثروتمند را تحلیل می‌كنیم، متوجه می‌شویم كه اكثریت غالب آنها از اصول زیر در زندگی خود پیروی می‌كنند:

1. اخلاق به عنوان اصل پایه
2. وحدت
3. مسئولیت پذیری
4. احترام به قانون و مقررات
5. احترام به حقوق شهروندان دیگر
6. عشق به كار
7. تحمل سختی‌ها به منظور سرمایه‌گذاری روی آینده
8. میل به ارائه كارهای برتر و فوق‌العاده
9. نظم‌پذیری
اما در كشورهای فقیر تنها عده قلیلی از مردم از این اصول پیروی می‌كنند.

ما ایرانیان فقیر هستیم نه به این خاطر كه منابع طبیعی نداریم یا اینكه طبیعت نسبت به ما بیرحم بوده‌است.

ما فقیر هستیم برای اینكه رفتارمان چنین سبب شده‌است.

ما برای آموختن و رعایت اصول فوق كه (توسط كشورهای پیشرفته شناسایی شده است) فاقد اهتمام لازم هستیم.

اگر شما این مطلب را برای دیگران نفرستید:

اتفاقی برای شما نمی‌افتد،
گربه شما نمی‌میرد،
از محل كارتان اخراج نمی‌شوید،
هفت سال بدبختی بر سرتان آوار نمی‌شود
و مریض هم نخواهید شد.

اما اگر میهن خود را دوست دارید،

این پیغام را به گردش بیاندازید تا شاید تعداد بیشتری از هموطنانمان مانند شما آن را بفهمند، تغییر كرده و عمل كنند.




دو شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 22:1 ::  نويسنده : سیدیوسف

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.

از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت،...

خواست فرود آید، ترسید.

باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.

دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. در حال مستاصل شد…

از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.

قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت. گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم…

قدری پایین تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟ آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم.

وقتی كمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.

وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم غلط زیادی كه جریمه ندارد.

 

كتاب كوچه// احمد شاملو



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب